محل تبلیغات شما

خاطره ای از  شهید علی ماهانی :

با دست مجروح لباس‌های مادرش را شست!


Image result for ‫شهید علی ماهانی‬‎

   یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادیِ ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می‌شدم ، نیم خیز هم که شده از جاش بلند می شد . اگر بیست بار هم می‌رفتم و می‌آمدم بلند می‌شد. می‌گفتم : علی جان، من که غریبه نیستم ، مادَرِتَم ؟ چرا اینقدر به خودت زحمت می‌دی؟ می‌گفت: احترام به والدین ، دستور خداست. یک روز که خانه نبودم ، از جبهه آمده بود . دیده بود یک مشت لباس نَشُسته گوشه حیاطه ، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند . وقتی رسیدم بهش گفتم : الهی بمیرم برات مادر ، تو با یه دست، چطوری این همه لباس رو شستی؟! گفت : اگه دو دست هم نداشتم ، باز هم وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و تو زحمت شستن لباس‌ها را بکشی !
روایتی از مادر شهید علی ماهانی - منبع : کتاب نماز،ولایت و والدین
Image result for ‫گل لاله‬‎

۱۷۰- خاطره ای از شهادت آیت‌الله سیدمحمدرضا واحدی، علیمردان خان بختیاری و خداکرم خان بهمئی :.... ۱۳۹۸/۰۷/۲۷

۱۶۹- خاطره ای از شهید ابراهیم هادی : پیش‌بینی شهید ابراهیم هادی درباره راهپیمایی اربعین ۱۳۹۸/۰۷/۲۰

۱۶۸- خاطره ای از سردار شهید حبیب لک‌زایی : فرمانده‌ای که بر قلب محرومان سیستان حکومت می‌کرد ۱۳۹۸/۰۷/۲۰

، ,هم ,علی ,ماهانی ,یک ,شهید ,علی ماهانی ,شهید علی ,مادرش را ,ما را ,را شست ,مجروح لباس‌های مادرش

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

aboozar jafarzadeh bersmourtaustach acbiohosyn سردار سپاه اسلام شهید جواد عنایتی دانستنی های پزشکی نمایندگی مجاز کنوود|نمایندگی تعمیر و سرویس کنوود|تعمیرگاه مرکزی کنوود|کنوود سرویس sandpratlitunb مجله اینترنتی حس عالی Gary's notes Matthew's info